دیگو آنقدر بزرگ بود که نیازی به معرفی ندارد. هرکس او را نمیشناسد اهل زمین نیست. دیگو درگذشت در سالی که بیست دبل کرده است نمرهای که تنها متعلق به خدا بود. خدایی از دل ویرانههای بوئنسآیرس، خدایی در زمینهای گِلی، خدایی در حال روپایی زدن با قوطی نوشابه، خدایی در زیر ضربات لگد و تکلهای مدافعان و هافبکهای خشن تاریخ، خدایی که اهل تسلیم نبود، خدایی که مصالحه نکرد، خدایی که تا آخرین نفس جنگید، خدایی که دیوانهاش خوانند، خدایی که هر آنچه برای کوچک کردنش توانستند کردند ولی او خدا بود و خدا بزرگ است!
دیگو مبارزی با سلاح توپ، با اسلحه دریبل و جادو، با معجزه گل قرن، جنگجویی با دست خدا، رهبری در میانه میدان و محبوبی در قلب عاشقان! سالها بندگان فوتبال را با خدای فوتبال مقایسه کردند و چه مقایسه زشت و غلطی، آنها کور بودند تا حقیقت را ببینید، آنها درکی از چرایی عظمت دیگو نداشتند! دیگو فقط یک فوتبالیست بزرگ با گلها و دریبلها در مستطیل سبز نبود، دیگو آمار گلها و دریبلها نبود، او پیچش مو بود!
گل او تنها یک شوت زیبا و دریبل ماهرانه نبود، گل او مرهم درد یک ملت بود، انتقام خون بود، لذت آزادی بود، بزرگی و آقایی بود. دریبلهایش درس زیبایی فوتبال بود، معنای فوتبال بود، هنرمندی مینیاتورهای فرشچیانها بود، تلاشش ذره ذرههای عشق برای زندگی و جاودانگی بود، او دیگو مارادونا بود، خدای فوتبال!
خداحافظ خدای فوتبال، خداحافظ دیگو!